11.02.2013

1

آدمی که قبلاًها یکی دوتا وبلاگ و اکانت‏های شبکه‏های به اصطلاح اجتماعی داشته نمی‏تواند ناگهان دیگر ننویسد؛ نمی‏تواند فقط لایک بزند بخواند و نگاه کند و هیچ نگوید.
این‏طور می‏شود که یک وبلاگی می‏سازد برای خودش، برای خود ِ خودش. شاید هم یک روزی شبی ساعتی، دوستی آشنایی پیدایش کند و بخواندش. حتا شاید از دستخط ِ نویسنده بشناسدش؛ بخواند و بگوید چه آشناست این نوشته‏ها. شاید هم نه؛ نه خبر از آشنایی باشد و نه شناختی از دستخط.
آدمی که ناگهان تصمیم می‏گیرد دیگر ننویسد را نباید جدی گرفت؛ همین‏طور آدمی را که ناگهان وبلاگ می‏سازد و نمی‏داند قرار است چه کند. البته نه! می‏داند، تا حدودی. می‎داند که باید بنویسد؛ می‎داند تنها چیزی که آرامَش می‏کند همین نوشتن است.
می‏داند که هیچ دوستی، موسیقی‏ای، کتابی، سریالی و هیچ‏ جا و هیچ کار ِ دیگری اندازه‏ی نوشتن برایش آرامش بخش نیست.
سلام...