سینهام مدتیست تیر میکشد؛ قلبم نه، خود ِ سینهام. درستتر بگویم پستانم. از علائم ِ وجود ِ تومور در سینه هم هست این تیر کشیدن.
غذا مدتیست که گاهی در گلویم گیر میکند؛ هرچقدر هم رویش آب میخورم فایده ندارد. از علائم ِ وجود تومور در مِری هم هست این گیر کردن.
پلک ِ چشم ِ راستم مدتیست میپرد؛ (نه آقا کسی نمیآید به مهمانی) این را هم فکر میکردم از علائم ِ وجود ِ تومور در مغزم است که در تحقیقات ِ اخیرم متوجه شدم از عصبی بودن و خستگی ِ چشمم است. و با خودم گفتم "شت این یکی زیاد چشمگیر و قابل ِ توجه نیست."
داشتم مرضهای احتمالی ِ آیندهام را میشمردم. بالاخره هر کسی به نوعی میمیرد. من هم به نوعهی خودم...