داخلی یکی از بهترین بیمارستانهای خصوصی ِ تهران؛ همراهان ِ بیمارها انگار که قبل از آمدن حسابی وقت داشتهاند و سر ِ فرصت به خودشان رسیدهاند. مأمورین جلوی راه پله و آسانسورها کروات زده، خونسرد و خوش برخورد هستند. باید یا اسم ِ پزشک ِ پارتی را بیاورید و یا کار ِ به خصوصی داشته باشید تا اجازه بدهند به طبقات ِ بالا بروید.
طبقهی پنجم؛ بخش ِ کودکان. مقابل ِ درب ِ اتاق ِ عمل یک زن ِ بیست و چهار سالهی دلواپس نشسته؛ دختر ِ پنج سالهاش زیر ِ تیغ ِ جراح است، بین ِ بطن و دهلیز ِ قلب ِدختر ِ بچه حفره است.
داخل ِ سالن؛ اتاق ِ پونصد و چهار. پسر بچهی سه سالهای که تازه از اتاق ِ عمل بیرون آمده. پاهایش از لگن در رفته بودند، جراح استخوان ِ پایش را شکسته و در لگنش قرار داده است. از زیر ِ سینه تا مچ ِ پاهایش گچ گرفته شده، زجه میزند. مادرش باید با سشوار گچ ِ بدنش را خشک کند. همزمان برایش لالایی میخواند. بچه اما آرام نمیگیرد، گریه میکند؛ دهانش خشک شده.
یک نفر بگردد خدا را پیدا کند...