11.04.2013

2

داخلی یکی از بهترین بیمارستان‏های خصوصی ِ تهران؛ همراهان ِ بیمارها انگار که قبل از آمدن حسابی وقت داشته‏اند و سر ِ فرصت به خودشان رسیده‏اند. مأمورین جلوی راه پله و آسانسورها کروات زده، خونسرد و خوش برخورد هستند. باید یا اسم ِ پزشک ِ پارتی را بیاورید و یا کار ِ به خصوصی داشته باشید تا اجازه بدهند به طبقات ِ بالا بروید. 
طبقه‏ی پنجم؛ بخش ِ کودکان. مقابل ِ درب ِ اتاق ِ عمل یک زن ِ بیست و چهار ساله‏ی دلواپس نشسته؛ دختر ِ پنج ساله‏اش زیر ِ تیغ ِ جراح است، بین ِ بطن و دهلیز ِ قلب ِدختر ِ بچه حفره است.
داخل ِ سالن؛ اتاق ِ پونصد و چهار. پسر بچه‎ی سه ساله‏ای که تازه از اتاق ِ عمل بیرون آمده. پاهایش از لگن در رفته بودند، جراح استخوان ِ پایش را شکسته و در لگنش قرار داده است. از زیر ِ سینه تا مچ ِ پاهایش گچ گرفته شده، زجه می‏زند. مادرش باید با سشوار گچ ِ بدنش را خشک کند. هم‎زمان برایش لالایی می‎خواند. بچه اما آرام نمی‏گیرد، گریه می‏کند؛ دهانش خشک شده.
یک نفر بگردد خدا را پیدا کند...