11.05.2013

5

نمیدانم باید به آن دختر ِ فامیل که هم‏سن و سال ِ من است و دو روز پیش بعد از یک ماه عقد بستگی طلاق گرفته، فکر کنم.
یا آن دختر ِ هم مدرسه‏ای که از من یکی دو سال کوچکتر بود و سال ِ هشتاد و نه که من زور می‏زدم واحدهایم را پاس کنم ازدواج کرده و عکس‏های خوشی‏شان را تند تند نشان ِ این و آن می‏دهد، را نگاه کنم.
چرا راه ِ دور بروم؟
از دو دوست ِ صمیمی‏ام یکی دارد با همه‏ی سختی‏ها به هم‏دانشگاهی‎اش، پسری که دوستش می‏دارد می‏رسد؛
و دیگری دل‎بسته‏ی یک پسری شده که، که همین‏قدر بگویم هیچ لیاقت ِ این دختر را ندارد؛ لیاقت ِ سادگی و خوبی و محبتش را.
خودم؟
خودم نشسته‏ام آن‏ها و این‏ها را نگاه می‏کنم...