سلام
نمیدونم دارم به کی سلام میکنم، بعد از چند سال اتفاقی یاد این وبلاگ افتادم و همه پستاشو خوندم و رسیدم به اینجا که کاش نوشتن رو رها نمیکردم، کاش همه این چند سالها مثل یک دفترچه یادداشت خلاصهای میگذاشتم بمونه که الان مثل آلزایمری ها دنبال به یاد آوردن خاطراتم نمیگشتم.
حالا ببینم میتونم ادامه بدم یا نه، اتفاق جدیدی اگر بخوام بنویسم اینه که دیشب بعد از سالها داشتن پریود منظم، یکهو شش روز زودتر اومد سراغم، روزی که میخواستم قرص خوردن رو شروع کنم که پریودم رو عقب بندازم برای مسافرت.
چون تاثیر ویژه ای داشت توی ریدمان توی اعصابم خواستم ذکرش کنم ، همین